سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بسم الله الرحمن الرحیم

پرده اول: پیرزن با چه زحمتی خودش را به دانشگاه رسانده بود . می گفت راننده تاکسی طرفدار موسوی بود، وقتی فهمید به خاطر دکتر به اینجا می آیم دوبرابر کرایه گرفت. من هم تمام پولهایم را روی سرش ریختم و گفتم: صدقه سر محمود احمدی نژاد!

هیچ پولی برایش نمانده بود .مانده بود چه طور برگردد به خانه. می گفت : خوب شد، اگر هاشمی و کروبی با آبرو از دنیا می رفتند ما برای همیشه دلمان می سوخت . خوب شد که آبرویشان رفت.

پرده دوم : مریم تماس گرفته بود می گفت : پدر شوهرش تا به حال یک بار رای داده ! توی اولین انتخابات! آن هم معلوم نیست آری بوده یا نه! ولی تصمیم جدی دارد به دکتر رأی بدهد... .

پرده سوم: بالاخره تمام شد، شب ها و روزهای پر از استرس و اضطراب، تشنه و گرسنه ماندن ها ، دیر به خانه برگشتن ها ، بالاخره به ثمر نشست دعا ها و اشک ها . خیلی ها بدون جار و جنجال آمدند و بی سر و صدا به دکتر رأی دادند و رفتند. آرای خاموش آرای افرادی بود که به نشانه اعتراض به حاکمیت دوران سازندگی!!!! ودوران توسعه سیاسی!!!! از نظام فاصله گرفته بودند.و هم اکنون به نشانه تایید اصل نظام و فرزند نظام و ملت به صحنه آمدند. آنها همان زیر دست و پاماندگان دوران توسعه اقتصادی بودند که تا دیروز زمین گیر بودند و امروز به لطف دولت اسلامی به راه افتادند. دعای پابرهنه گان و زیر پا ماندگان به اجابت نشست .

خدایا هزاران هزار شکرت.

اما ، اما حواسمان جمع باشد. عده ای معلوم الحال و وطن فروش که این پیروزی برایشان تلخ و گران آمده قصد دارند که کام ملت را تلخ کنند. همان های که به تعبیر رهبر انقلاب خائن هستند. هشیار باشیم و آماده.

خدایا ما امدیم و برای تحقق دولت کریمه قدمی را برداشتیم.خدایا ظهور دولت یار را نزدیک کن.


نوشته شده در  یکشنبه 88/3/24ساعت  10:54 صبح  توسط گنجشک کوچک 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
او خواهد آمد
زمان بازگشت ارباب...
[عناوین آرشیوشده]