دارد هنوزيک سر خون آلود ،بالاي نيزه مرثيه مي خواند
اي کاش مردهاي خدايي را ،اين نوحه غريب بترساند
اي کاش باز بارش دستي سبز،از آسمان ستاره درو مي کرد
شايد دل کپک زده ي ما را ،لبخند يک ستاره بلرزاند
...من شيعه ام ومنتظرم آقا،با اين همه قبول ندارم که
شيعه فقط هميشه بگويد چشم،شيعه هميشه کله بجنباند
...يک روز جمعه پيش نگاه ما،شايد درست وقت نماز ظهر
او مي رسد که گوش شماها را ،يکي دو پيچ بپيچاند
او مي رسد وديگر از آقايان ،يکي ندارد عرضه ي اين را که
از آن طرف قيافه بگيرد يا،از آن طرف سبيل بچرخاند
تيکو تيکوي اسب سفيدي باز،از دور هم صدا شده با باران
اما هنوز يک سر خون آلود، بالاي نيزه مرثيه مي خواند...
براي سلامتي و تعجيل در ظهور آن يار سفر کرده
چهارده مرتبه صلوات همراه و عجل فرجهم يادت نره...
براي شهيد شدن من هم دعا يادتون نره...
يا زهرا
نمي دونم اينو برات پيستش كردم يا نه ؟
اگه تكراريه معذرت
تشكر كه اومدي از مهمون نوازيت حظ بردم
به ساينت من و مجنون برو ...حال شو ببر