دلها چه بيقرارند وقتي كه توبيايي
پاييزها بهارند وقتي كه تو بيايي
آن روز از اشك از اشتياق رويت
در چشم آشكارند وقتي كه تو بيايي
در آسمان ملائك در عرش بينهايت
همواره جشن دارند وقتي كه تو بيايي
شهرم و ديارم آن شب چون كهكشاني از نور
آذين افتخارند وقتي كه تو بيايي
ياران باوفايت در جاده عبورت
قرآن به دست دارند وقتي كه تو بيايي
آهنگ گامهايت اي نور آسماني
پايان انتظارند وقتي كه تو بيايي
در دشت سبز خضراء حتي كبوتران هم
از عشق لانه دارند وقتي كه تو بيايي
التماس دعا