ما را سه رحم است،مادر،طبيعت،آخرت
ما قبل از اينکه به اين دنيا بياييم در عالمي بوده اييم بنام رحم مادر!
وقتي که در رحم بوديم خيال مي کرديم ديگرهرچه هست همين عالم است و بس
عالمي ديگر امکان ندارد باشد!
جنيني که در رحم مادر است فقط تاريکي و خاموشي ميبيند!
کسيکه در عالم دنيا هم است فقط روشنايي ميبيند و مي گويد هرچه هست همين عالم ظاهر است و بس!
اگر کسي به جنين بگويد عالمي ديگر در خارج از رحم وجود دارد که از اين عالم کاملتر،بهتر،زيباتر،داراي انواع
حيوانات،درخت، آب ،کوه هاي زيبا وووو
آن جنين قبول نمي کند و ميگويد هرچه هست همين عالم رحم است.
اين از همه عالم ها زيباتر و کاملتر است!
چرا؟چون اين بنده خدا خوي اين رحم را گرفته است و اکتفا به اين دارد که همين
عالم رحم است که جواب گوي نياز اوست. ولذا وقتي او را از عالم رحم بيرون مي آورند گريه و زاري مي کند!
بازکساني که در اين دنيا قرار دارند هم همينطورهستند،هرچه به آنها مي گويند:
که برادر عزيز اين دنيا پله ايست براي دنياي ديگر قبول نمي کنند!
واينها هم وقتي مي خواهند از عالم طبيعت خارج شوند مي ترسند و گريه ميکنند!!
جسم و روح ما مطابق هر کمالي دنيايي مي خواهد که جواب گوي نياز وعطش نفس ناطقه او باشد!
چون در اوايل زندگي، جنين کامل نيست لذا عالم رحم خوب جايگاهي است براي نياز او
بعد که بزرگتر شد ديگر عالم رحم از او قطع رابطه مي نمايد و او را
ديگر نمي خواهد و جنين را به رحم طبيعت تحويل مي دهد!!
انسان در طبيعت بعد از عمري که از او کسب علوم و کمالات نمود ديگر
با جان ودل نداي {{شهادت،لقا،از خود رهايي مي کند!!