نه مسافرم... نه مقيم
من معتبدم! تبعيد شده ام...
همين.
اي نبخشوده گناه پدرم آدم را
به گناهان نبخشوده قشم دلتنگم
دلم براي پرواز تنگ شده! بال هايم كجاست پس؟
كجاست كبوتري كه قرار است راه راست گم كرده ام را به من نشان دهد؟!
كجاست موعود وعده داده شده؟! كجاست مرحم اين حريم؟
كجاست مرهم زخم هاي فراق؟
حالا كه طولاني شده عطش ما... كاش بيايد...
طوري كه بشناسيمش! ببينيمش! ببوييمش!