بسم الله الرحمن الرحیم * والشمس وضحیها * و القمر اذا تلیها *....
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)
سکه به نامت می زنند
وقتی سخن از تو به میان می اید ، درختان به رکوع می روند و برگ ها به نشانه سجده ، از شاخه ها فرو می ریزند . وقتی سخن از تو به میان می اید، خورشید از پشت کوه سرک می کشد و از حرارت شوق تو اتش می گیرد . وقتی سخن از تو به میان می اید،نسیم کوچه به کوچه می دود و عطر تو را در خانه های شهر می پراکند . وقتی سخن از تو به میان می اید آسمان آبی تر می شود و پرندگان در بیکرانه ان بال اشتیاق می گشایند . نام تو ، فرا واژه ای است که تنها درفرهنگ آسمان ها ، ترجمه می شود انجا که شمشیر تو از غلاف سربر می کشد ، ستم ، عجز خود را فریاد میزند و خواب نفاق اشفته می شود . وقتی که نام تو بردفتر تاریخ تکرار می شود ، قلم از پا می افتد ومرکب همچو دریا متلاطم میشود . سزاوار! کدام افتاب ، طاقت گرمی هنگامه عشق تو را دارد و کدام رزم اور، با یاد حماسه هایت سپرمی اندازد. انجا که عرق پیشانی را به استین پیراهنت می برد، دل یزید ها می لرزد .
پس از تو خون ،سرخ ماند و شهادت پایدار . پس ازتو بزم عاشقان رنگ لاله گرفت و غروب ، بادلهای گرفته به نجوا پرداخت .اینک ، هیهات گویان جهان ، به نماز ظهر عاشورا اقتدا می کنند وبا یاد تو ، حماسه به پا می دارند . انان که حماسه افرینی یارانت را ارزو دارند. از مرگ نمی هراسند و عاشقانه ،درخون خود گلچرخ می زنند . اکنون در شهر عزت و افتخار ،سکه به نام تو میزنند ! و سلام بر تو! ای قبله مجاهدان . ای حسین . ای خون خدا .(1)
ای خدا ! تو که لطف کردی فطرس را از ان جزیزه ی دور افتاده ی عذاب نافرمانی نجات دادی . تو که لطف کردی و اجازه دادی که بالهای سوخته و شکسته اش را به قنداقه حسین تبرک کند . تو که به برکت حسین بالهای پرواز او را دوباره گشودی اینک من دراین ساعت مقدس ، در ساعت ازادی فطرس برات رهاییم از تبعیدگاه دروی ازتو و مرادب گناهان و شبهای تیره گون نافرمانی را از تو خواستارم . خدایا مرا به حسین ببخش و مرا بر سفینه او سوار کن ....
این اولین وزش نسیمی از بهشت بود که با عطر حسین (ع) درامیخت .....
(1) نجوای شبانه، جمعی از نویسندگان،ص11.