سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بسم رب الشهدا و الصدیقین


مطلبی که در ذیل مطالعه می فرمایید وصیت نامه ای تلفیفقی از وصیت نامه های طلاب شهید است که با توجه به بندهای مشترک آن را تدوین نموده ام.

¤مناجات طلاب شهید ... 
? طلبه شهید محمود رضا استاد آقانظری: خدایا من از روشنی روز فرار کردم و به سیاهی شب پناه آوردم . به این امید که در پناه تو باشم و با تو درد دل کنم . مرا از تاریکی چه باک و ترس که سیاهی را درون سینه ام دارم و در تاریکی شب می نشینم که در تاریکی ، سیاهی قلبم را پاک کنی !
? طلبه شهید حسین بهرامی: خدایا! بارالها! من ضعیفم و ناتوان . دوست دارم چشمهای من را دشمن در اوج دردش از حدقه در بُستان در آورد و دستهایم را در تنگه چزابه قطع کند . پاهایم را در خونین شهر از بدن جدا سازد و قلبم را در سوسنگرد آماج رگبارهایش کند و سرم را در شلمچه از تن جدا نماید تا در کمال فشار و آزار، دشمنان مکتبم ببینند گرچه چشمها و دستها و پاها و قلب و سینه و سرم را از تن من گرفته اند اما از گرفتن یک چیز وامانده اند و آن ایمان و هدف متعالی من است که عشق به شهادت و عشق به امام و اسلام است.
?طلبه شهید علی مهرانی: خداا من که دارای بال نیستم خودت با آن دریای رحمت بیکران مرا دارای بال پرواز کن!
? طلبه شهید محسن چاردولی : خدایا! قلبم برای آن زمانی می تپد که به تو رسیده باشد !
? طلبه شهید مهدی خاتمی
بار خدایا! مرا ببخش...
از این که عبادت تو در نظرم شیرین نبود ...
از این که رضای تو را در اعمالم در نظر نگرفتم ....
از این که در نماز خاشع نبودم ...
از این که از میدان جهاد مردود برگشتم ...
از این که همه گناهان را در حالی که تو شاهدم بودی انجام دادم....
? طلبه شهید مجید زمردکار
الهی گرفتار آن دردم که تو داوی آنی؛ بنده آنم که تو سزاوار آنی !
الهی اگر مستم و اگر دیوانه ام از منعمان این آستانم . آشنایی با خود ده که از کائنات بیگانه ام !
الهی گریخته بودم تو خواندی ، ترسیده بودم بر خوان نشاندی!...
الهی دلی ده که در کار تو جان بازیم و جانی ده که کار آن جهان بسازیم !
الهی نفسی ده که حلقه بندگی تو گوش کند و جانی ده که زهر حکمت تو نوش کند!
الهی دانایی ده که در راه نیفتم و بینایی ده که در چاه نیفتم!
الهی دیده ای ده که جز تماشای ربوبیت نکند و دلی ده که غیر از مهر عبودیت نکند !
الهی پایی ده که با آن کوی مهر تو پویم که با آن شکر والای تو کنم !
? طلبه شهید مجتبی سرو : خدایا تو شاهدی که ... به هوای رسیدن به کویت پر و بال می زنیم !
? طلبه شهید حمید (عمید ) عبدوس : خدایا ! با آن همه گناهی که کردم ، اما بسیار امیدوارم . فکر می کنم که تو به من عشق می ورزی . در صورتی که من حرفاً به تو عشق می ورزم ولی در عمل کوتاهی می کنم.
? طلبه شهید عباس عربی: بارالها .... با نثار خونم آنچه عزیز می دانی به تو هدیه می کنم . خدایا اگر از جان بالاتر داشتم بر تو هدیه می کردم ولی چه سود که از جانم بالاتر ندارم . خدا این جان ناقابل را پذیرا باش...
? طلبه شهید یوسف شاکری چهارواداری : خدایا دنیا برایم چون زندان است و در این زندان بسیار شکنجه می شوم . خدایا از این ظلمت و زندان نجاتم ده و نور خودت را در قلبم روشن کن تا ببینم تو را با چشم دلم و به سویت بشتابم .


نوشته شده در  یکشنبه 86/7/1ساعت  1:0 صبح  توسط گنجشک کوچک 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
او خواهد آمد
زمان بازگشت ارباب...
[عناوین آرشیوشده]